شهادت در اوج غربت
امام حسن علیه السلام به دلیل آگاهی از تزویرهای بنی امیه، از جمله معاویه، همواره زیر لباس خود زرهی می پوشید و در میان مردم حاضر می شد. معدود یاران باوفای ایشان هم با درک شرایط موجود، فداکارانه از امام مواظبت می کردند. در نتیجه، معاویه به تنهایی قادر نبود مرتکب جنایتی شود. او به ناچار کوشید دیگران را نیز به این جریان وارد کند. به عمرو عاص، قول حکومت مصر را داد و او برنامه ریزی ترور امام را به عهده گرفت.
برای چنین جنایتی این هم کافی نبود. افشا شدن اینکه معاویه در ترور امام دست داشته است، برای حکومت او خطر بزرگی بود. در نتیجه، خانواده ای برای این کار برگزید که امام صادق (ع) در وصف آنها می فرماید: "خود اشعث در خون امیرالمؤمنین (ع)، دخترش در خون حسن بن علی (ع) و پسرش (محمد بن اشعث) در خون امام حسین (ع)شرکت جستند".
حضور چنین شخصی با سابقه منافقانه پدرش در خانه امام، فرصت خوبی بود. معاویه زهر را تهیه کرد و به مروان سپرد تا به جعده برساند و او را در قبال ازدواج با فرزندش، یزید و یک صد درهم (ثمن بخس) فریب داد و به انجام این کار واداشت.
جعده زهر را درون شیر ریخت. آن روز، روز گرمی بود و امام روزه بود. وقتی امام به خانه بازگشت و هنگام افطار شد، جعده ظرف شیر را به ایشان داد. امام آن را نوشید و همین که از توطئه او آگاه شد، فرمود: "ای دشمن خدا! مرا کشتی، خدا تو را بکشد! به خدا سوگند که پس از من به آنچه می خواهی، نمی رسی و خدا تو را خوار می سازد.
زهر بسیار کشنده بود و به زودی آثارش نمایان شد. هنگامی که امام حسین علیه السلام بر بالین برادر حاضر شد، امام حسن (ع) فرمود: "بارها به من زهر داده اند، ولی این بار تفاوت داشت؛ زیرا لخته های خون از دهانم خارج شد.
زهر به زودی تمام بدن امام را گرفت و همگان دانستند که دیگر روزهای آخر زندگی پربرکت حضرت است.
امام باز خطاب به برادرش حسین (ع) فرمود: در این واپسین روز زندگی ام در این دنیا و آغاز زندگی آخرتی ام، از اینکه میان من و تو جدایی می افتد، ناخرسندم، ولی اینک از دیدار جدّم، رسول خدا؛ پدرم، علی و مادرم، فاطمه و عمویم، حمزه و جعفر خشنودم.
آن روز، روز 28 صفر سال 50 هجری بود؛
روزی که از آسمان غم می بارید و از زمین اندوه می جوشید، ولی خدا لحظات آخر عمرش را سپری می کرد که فرمود: مرا به حیاط خانه ببرید." در آنجا خطاب به معبودش، در حالی که دست در دست برادرش حسین (ع) داشت، فرمود: "خدایا! به تو پناه می آورم که تو در نزد من قوی ترین هستی. در همان حال، روح ملکوتی امام دوم شیعیان به لقای الهی پیوست.
منابع
-------------------------
1. ابن ابی الحدید، بی تا: ج 2: 65
2. محمدباقر مجلسی، 1404: ج42: 288
3. همان: 154
4. ابن اثیر، 1393: ج 2: 15
5. طبرسی، 1399: 206
6. مجلسی، 1404: ج 44: 138
-------------------------
التماس دعا
...به صفحه اصلی سایت هم سری بزنید پشیمان نخواهید شد
...