تک تیر اندازمان را صدا کردم ، با دست سنگری را نشان دادم و گفتم :" اوناهاش ، اونجاست "
اسلحه اش را برداشت ، از دوربین اسلحه اش نگاه کرد ، نفسش را حبس کرد ، انگشت اشاره را گذاشت روی ماشه یک دفعه انگشتش را برداشت و اسلحه را پایین آورد .
چند لحظه بعد دوباره نشانه رفت و شلیک کرد .
گفتم :" چرا دفعه اول نزدی ؟"
زیباترین مطلبی که تو این چند وقت خوندم :::
سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
" نفس کشیدن "
" دیدن "
" شنیدن "
" فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به" انتخاب "
به" تغییر "
به" شوریدن "
به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم
در تفحص شهدا ،دفتر چه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.
گناهان یک روز او عبارتند از:
*سجده نماز ظهر طولانی نبود
*زیاد خندیدم
نام ذوالقرنین در قرآن در دو مورد آمده است، و داستان او به طور فشرده در سورة کهف در ضمن 16 آیه(از آیه 83 تا 98) ذکر شده است. دربارة اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده، مطالب گوناگونی گفته شده است، مانند:....
ادامه مطلب ...